من گم ات کرده ام!
پنج شنبه ها
همیشه فرصت گم شدم بود
لای آخر هفته ها که می نوشتم ات و گم می شدی
مثل دود آبی سیگار
بالا می رفتی و لایه لایه در تو به لابه می افتادم
چه مه غلیظی ست
در مه دستانت دود شدند
در مه داد زدم
مه رفت تو نبودی
گریه کردم
نشستم
و به روی مه در بستم