ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
در آن سوی خواستن های من
برگ های آشفته اقاقی ها
زیر بار منت باران نشسته اند
و من تمام تن
چشم شده ام
به سوی معبدگاه آرزو هایم
و چه سخت می نالیدند
پرندگانی که به آرزوی ارزنی
سیر مرا تماشا میکردند
که شاید از اینهمه تفکرات خالصانه ام
دانه ای محبت بچکد
که طعم زمستان را
تا بهار با خود هزار بار نفرین نکنند
با آنکه شنیده بودم
دروازه بهشت
را وقتی باز میکنند
که پرندگان زمستان زده
دعایت بکنند
و حیف که تفکراتم حتی ارزش گرم نگه داشتن هم ندارد
*سیمین*
یک سبد گل تقدیم شما
قلمتان همیشه روان باد
سلام سیمین عزیز
در دلت نور امید، در سرت شور بهار،
هر دم از غم آزاد،خانه ات گرم ز مهر،
گریه ات از سر شوق،
خنده ات از ته دل،
هر غروبت دل شاد،
روزگارت خوش باد
سلام سیمین عزیز
دوست عزیز نوشته های مهربانانه ای داری. شعفی شیرین و دل چسب وجود انسان را فرا میگیرد. موفق و سلامت باشید
سلام خانم فانی عزیز وگرامی
امروز امدم مهمان خانه احساس شما باشم ومثل همیشه خوب میزبانی بودید ...
مهرگان باشید.
در میان انگشتانم
که بهم فشرده می شوند
صدای استخوانهایی را می شنوم
که رستاخیزی از فریاد است
ومن درد را
در محشری از نا گفته ها
به پیشگاه حق خواهم برد
تا بهشت وجهنم را
در لحظه های زمین جاری سازد
سعید مطوری/مهرگان
از دفتر غمنامه
سلام خانم فانی گرامی
خوشحالم باز تونستم از احساس زیبای شما که بر قلم جاری شده لذت ببرم
شاد باشید به مهر