ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
در قدم های من
جا خوش کرده یک عبور و
یک سکوت و
یک حجم نا متعادل غرور
در چشم های من
خشکیده مهربانی چشم هایی بی حضور .
من صورتم را در آینه جا گذاشته ام امروز
می خواهم تو بشوم
پر نامهربانی
پر سوز و سرمای زمستانی
می خواهم تو بشوم
مثل یک انگار بی فرجام
و یک فریاد پر سر سام
در تنم
صدای تو لم داده است
اما هیچ پیدا نیست
نه خنده ای
نه لبخند تازه و فرخنده ای
در دست هایم
جا مانده خطوط یک گرمی ناب
تو نماندی اما
من می مانم و
یک مشت خاطره و سراب
گرچه شاید آخرش
پای پر عبورم تاول بزند
اما یک بار دیگر
باز هم تو می شوم
خود را روی خط آخر جا می گذارم
سیمین ولی نو می شوم
و انگار عین خود تو می شوم
* سیمین *
۸۹/۰۱/۲۱
سلام
شعر زیبایی بود...
سلام مهربان
زیبا سرودی و حال و هوای دلم نو شد .. کاش همه نو می شدند .. عین خود تو می شدند.
با خبر چاپ مترسک ها حلبی راه می روند به روزم
زیبائی کلمات غم نهفته در تک تک واژه ها را بی رنگ میکند .زیبا بود .همین !
شما هم زیبا می سرایید دوست من
سپاس
سلام
نو شدن آرزوی هر شب و هر روز من است . کاش می شد نگاهم را در نگاه تو جا بگذارم این بار ...
اینکه هر روز شعر می نویسی نشانه ی خیلی خوبی است. چون کسانی که ناخودآگاه قوی ای دارند و سرشار از ذوقند وقتی به شعر روی می آورند شعرباران می شوند و نمیتوانند جلوی اینهمه واژه که هجوم می اورند را بگیرند. به قول سیلویا پلات شعر فوران خون است هیچ جور بند نمی آید.
نکته ای که در شعرهایت رعایت نمی کنی ویرایش است. فعلا فقط به عنصر حذف در ویرایش اشاره می کنم. بهتر است چند هفته بعد از سرایش به همان شعر سر بزنی و به زور هم که شده چند کلمه را از آن حذف کنی .
درباره ی شعرت باید بگویم شروعش را خیلی دوست داشتم چون وزن جالبی داشت اما در ادامه کمی باز می شد و ایجاز کافی را نداشت طوریکه انگار همه چیز را بخواهی بیان کنی.
سلام سیمین جان
اگه خیلی جدی بخوام نقدت کنم باید عرض کنم شاعرانگی تو بعضی از سطرها خیلی کم میشه و نوشته از شعر به متن ادبی تقلیل میابه . ولی بعضی سطرهاش عالی هستند مثل صورتم را در اینه جا می گذارم.
موفق باشی
در ضمن ادرس وبلاگتو وقتی کامنت می زاری دقت کن درست تایپ کنی من چون لینکتو داشتم تونستم پیدات کنم.
سلام به خواهر عزیزم سیمین گرامی
امروز مهمان خانه احساست شدم که باز شیرین ترین ÷ذیرایی را داشته باشم...
با شعر دور ونزدیک به روزم...
مهرگان باشید.
شاعر در سکوتی توام با غرور اگرچه به زندگی خود ادامه میدهد اما اعتراف می کند که حالتی از یکنواختی در این روال عادی وجود دارد.گرچه مهربان است اما این مهربانی را فاقد طراوت و تازگی میداند.رتوی ازین یکنواختی می خواهد تا بیرون بیاید پس :(صورت خود را در آینه جا گذاشته ام / امروز می خواهم تو بشوم) و اوج حرکتش هم به سوی <تویی> است که انگار بی فرجام و فریاد پر سرسام می خواندش، صدایی که در وجودش لانه کرده است.
گرچه دگرگونی را آغاز کرده اما در ظاهر خود چیزی نمی بیند وتنها (گرمای او را در دست هایش حس می کند)
و باز به واگویه می نشیند که:(تو نماندی اما من می مانم و یک مشت خاطره و سراب)
مسیری را که آغاز کرده تا به آخر پی می گیرد،هرچند (شاید آخرش پای بر عبورم تاول بزند) و معتقد است که این تحول شرایط بهتری را ایجاد می کندتا آنجا که او عین محبوب می شود و این یعنی اوج تمنای یگانه شدن
ممنون سیمین عزیز
آهنگ خوبی دارد شعر اما به نظر آقای سلطانی هم بی توجه نباشید
باز من ماندم و بیابان بی آب و علف
چه خوش بود
آن
آخرین سراب
سلام دوست خوبم
به روزم .. سربزنی خوشحالم می کنی.[گل]
سلام...
...ღ♥ღ
..ღღ♥ღ♥ღ♥ღ♥ღ♥ღ
...ღ♥ღ♥ღ♥ღ♥ღ♥ღღ
.......................ღ♥ღ
...........ღ♥ღ...ღ♥ღ
...........ღ♥ღ
...........ღ♥ღ.........ღ♥ღ.....ღ♥ღ
...........ღ..ღ♥ღ.......ღ♥ღ.....ღ♥ღ
...........ღ......ღ♥ღ.....ღ♥ღ.....ღ♥ღ
...........ღ♥ღ♥ღღ♥ღღ♥ღ♥ღ♥ ......ღ♥ღ
...........ღ♥ღღ♥ღ♥ღ♥ღღ♥ღღ♥........ღ♥ღ
....................................................ღ♥ღ
..........................@@..@@.............ღ♥ღ
..........................@@..@@.............ღ♥ღ
..............................@@................ღ♥ღ
..............................@@...............ღ♥ღ
اگه ما رو قابل دونستین یه سر بزن..
سلام
ممنونم سیمین خانم ازینکه سر میزنید ،برسر من منت میگذارید
شعز سراسر احساس شما رو خوندم موفق باشی دوست من
من صورتم را در آینه جا گذاشته ام امروز
می خواهم تو بشوم
سلام سیمین عزیز
شعرت مثل همیشه زیبا و سرشار بود از احساسات عاشقانه ای که وجودت رو فرا گرفته، کمی بپرورون این احساسات رو. تو ایجاد شعر دو فاکتور نقش داره یکیش جوشش و دیگری کوشش هست جوشش شاعرانه ت قابل تحسینه ولی رو فاکتور دوم بیشتر کار کن.
ممنون که دعوتم کردی که بخونمت.
ارزشمند بود
سلام سیمین نازنین.
سرشار از حس و عطر عاطفه ی زنانه...
زیبا در محتوا
در بیان کمی نسبت به سروده های دیگرت کم حوصله می نمود - چرائی اش را نمی دانم - ولی حیف ست زیبایی اندیشه را به کمال انتقال ندادن...
شاد مانی - شادمانی ات همیشگی
سلام
زیبا و با طراوت بود
در وسعت عبور...شعر ، بی غرور...معنا می شود در حس دیدن ها...
سلام بهارت جاودان
شعرزیبا ت ذوق منو برانگیخت
دوبیتی های سروده من تقدیم به تو
منتظر نظر تو:
صفای دلبری هایت مرا کُشت
شمیم عشق را با جانم آغشت
دوباره زنده ا م کن با نگاهت
بسوزانم در آتشدانِ زرتشت!
*
دلم در بند آن چشمان و ابروست
نشستن روبه رویت وه! چه نیکوست
لبانم یخ زد از سرمای دوری
برایم بوسه ای بفرست ای دوست!
ehsanatashzad@yahoo.com
سلام
زیبا بود.موفق باشید.
سلام سیمین بانو
امیدوارم روزگارت سبز و زیبا باشد.
بعضی از دوستان تذکر خوبی داده اند . خیلی طولانی ست. زایدی زیاد دازد. آن دوستت راست گفته : ویرایشش کن. چند روز چند هفته بعد از سرودن.
فرم درونی شعرت کم است . واژه ها در عمودی متن یکدیگر را حمایت نمی کنند . چسبشان کم است.
اگر این شعر مقصدش رسیدن از "من به تو باشد" یک نگاه تازه می طلبد. چیزی که من مخاطب قبلا حسش نکرده باشم. بتواند مرا تکان دهد.
شاعر شعر را برای کارشناس ها نمی نویسد. برای مخاطب عام می نویسد. منظورم این نیست که خیلی سر راست بدون دست انداز باشد . اما می دانی که شعر در ابهام می کوشد . ابهام زیبا . ابهامی که با اندیشه و فکر مخاطب کشوده می شود.
از قافیه ها بیش تر کار بکش . مثل یک نخ نامرمیی که سطرها را به هم ببافد. مصنوعی و زورکی نباشد . در کنارهم نشستنشان خیلی به شعر کمک نمی کند . به تقابل ها و تناسب ها بیش تر فکر کن .
این ها همانی ست که بعضی دوستان گفته اند.
برایت عشق و دوستی آرزو می کنم.
درودها? فراوان به مدیر مسئول محترم وبلاگ:
همکار عزیز شما را به وبلاگ رهروان بابک خرمدین http://babake23.blogfa.com/ دعوت کرده و شما را با این سازمان آشنا م? سازیم0 با تشکر همکار شما بابک هخامنش:
خیلی زیبا بود
خوشحالم از آشنایی با شما و وبلاگ نازتون
موفق و شادکام باشید همیشه
سلام بر خواهر گرامی سیمین
شعر زیبا و سرشار از احساس ناب از شما خوندم
البته نقدگونه ی کوتاه جناب اصلان قزللو شیوا و رسا بود
امیدوارم همواره بهترینها را از شما بخونم
عزت زیاد
سلام
سیمین جان بیا چند تا کاریکلماتور بخون
هزار گره در کار کرده ای
ای عشق جادوگر
بیهوده نمی زند
نبضی که زیر نافه توست
آهوی تیر خورده
به این سو بیا
آپم با دو وبلاگ
افتخار دهید
www.mehrabanbash.blogfa.com
www.nazesimin.blogfa.com
همش قشنگه
خیلی قشنگه -ببخشید من همیشه از اول خوندنش جا میمونم.
سلام سیمین عزیز
خوبی خانومم
وبلاگ زیبا تو دیدم و شعرات و خوندم
برایت موفقیت ارزو دارم
ضمنا وبلاگت رو هم به وبلاگم پیوند زدم البته با اجازه
موفق باشی گلم
"آدم به دردنخور"
وبلاگم (سوره ی ستاره ) بروزه
با ترانه طنزتلخ
خوشحال می شم پذیرای قدم سبزتان باشم.
mahsa112000@yahoo.com
درود سیمین عزیز
بسیار زیبا و دوست داشتنی
مثل همیشه با همان شور و احساس زیبا
این بار در برزخی به روزم
سری بزنید[گل]
سلام به همه دوستان .من در فضای شعر نیستم زیاد.ولی با خواندن این اشعار واقعا افتخار میکنم که جوانان و دوستانم در میان این گرفتاریها باز هم وقتی رو اختصاص میدن به احساسشون و از این امر مهم غافل نمیشن.نظرات باقی دوستان هم خوندم لابه لای نظرات هم نوشتها و اشعار پر احساسی وجود داشت که نشان دهنده توانایی این دوستانه.
خانم سیمین پاینده باشید.
سلام و درود به سیمین عزیز
با اشعاری احساسی و تاثیر گذار.
بسیار زیبا و در اوج احساس بود ای کاش در انتخاب بعضی واژه ها وسواس بیشتری نشان می دادی البته می دانم و درک میکنم که شاعر انتخاب نمی کند!!!
سپاس
و سپاس بابت فعالیت در سایت و سر زدن به وبلاگ
غم و باد به هم دادند دست
باد تورا با خود برد
غم ماند با من
به دیدنم بیایید،به روزم و منتظر نقدهای شما.
سیمین جان مثل همیشه خوب و دلنشین هستند.موفق باشی
عکس و شعر خیلی به هم میخورد ..