ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
میخواهم که باشی و داستان فنجان و آلبالو را برایت تعریف کنم
فنجانی که پر بود از چای داغ احساس مردی
و آلبالوی سیاهی از عمق نگاه زنی
که با بی تابی میخواست
به گوشش آویزان کند حس درونش را
که هم عشوه باشد و هم هویدا
و مرد سر بکشد همه حس خواستنش را
و نسوزد لب تبدارش
فنجان پر حرارتی که هر روز تکرار میشد
و هرگز سرد نمیشد
و آلبالو ها تنها فصل تابستان بود
که آغاز می شدند و
زیر لب عشق می چکیدند
و گاهی به گوشه لبی باقی می ماندند
تا چشیده تر باشد
چه حکایت داغیست
حکایت چای آلبالو ی امروز
*سیمین - فانی *
simin azizam khoshhalam az ashnaeei ba to va in ke danestam ke meiaei va mikhaniyam....