ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
گفتی چطور می شود در دل تو باشم
وقتی .........
یادم رفته بود
وقتی بابا را دوست داشتم نمی شد
بادبادک را هم خیلی دوست داشته باشم
یادم رفته بود
نمی شود هم مادر را دوست داشت
و هم در عالم کودکی آن سرسره های پارک را
و امروز که بزرگ شده ام
نمی شود هم تو را دوست داشت
هم زندگی را
جای چشم هایم خالیست
که باز بارانی شود
که باز گمان کردم می شود عاشق بود
و ترس جا نشدن همزمان
عشق به زندگی با تو
مرا گیج به دیوار توّهم کوباند
من در رقص واژه های تلخ تو درگیرم
و از اوج پرتاب شدنم
به قعر خاطره های تاریکت
هر لحظه ویرانترم از لحظه پیش
*سیمین*
سلام
چه دلهره و اضطراب شیرینی است
چه هراس لذت بخشی است
زیبا تردید و دودل بودن را تصویر کرده اید
واقعا لذت بردم
سلام
تازه امروز متن بالای نوشته تان را دیدم و ترسیدم نکند...
نوشته بودید در پاسخ به یک دوست که...
بسیار زیبا بود ولی وحشتناک بود.
آن دوست کیست؟!
سلام عزیزم
مطالبت فوق العاده زیباست!!
با اجازت یه قسمت از نوشته هاتو تو وبلاگم به اسم خودت گذاشتم!!
سلام خانم فانی عزیز شعر پر احساس و زیبایی بود از سما خواندم خیلی خوب .
ببخشید که در سایت برای شما نظر نزاشتم چون خیلی وقته که زیاد با سایت کاری ندارم فقط میخونم و از اشعار دوستان بهره میبرم
امیدوارم همواره شاد باشید به مهر
گرچه تکراری است گفتارم
ولی
زیباست پندارم
سروده لذت بخشی بود هر بار میخوانم لذت میبرم