ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
--- برای بهانه ای که خواستی تا رها باشی اینهم بهانه -----
انگار بهانه می خواستی
انگار روز های بی ترانه می خواستی
باشد بهانه را ساخته ام
بیا بردار و بی من سر کن با خود و
یادت بماند که خودت خواستی
*سیمین *
سلام سیمین جون. خوبی عزیز؟
من مریم م هستم تو شعر نو، چند باری لطف کردی و شعرهامو مورد لطفت قرار دادین.
خوشحال میشم کمک کنم که بهتر بتونین با شعرم ارتباط برقرار کنین.
من تو این شعر خواستم شباهت رابطه ی حسی راوی و معشوقش رو به رابطه ی فروغ و ابراهیم گلستان بیان کنم.
کلمه ی فروغ که خوب ایهام هم داره اینجا به منظور اسم فروغ به کار رفته و راوی از نظر عشق و شعر فروغ رو الگوی خودش قرار داده.
بازم ممنون که دل نویسه های بنده رو میخونین و نظرات زیبا ارائه می کنین.
سلام
هر وقت شعری داشتید خبرم کنید تا در حد توان خودم برایتان بنویسم.
من لینکت کردم تا وبلاگت را پیش چشم داشته باشم.
شعر از نظر ایجاز زبانی بسیار پخته بود و البته همانطور که شعر از ترانه می گوید خودش هم بیشتر ترانه است تا شعر . به هر حال فرقی نمی کند چون در ژانر خودش موفق بود
سلام سیمین جان.شما از من بزرگترید وشاید بی ادبی باشه که در مورد شعرتون اینطور نظر بدم امیدوارم با بزرگواریتون ببخشید.
این کار نسبت به کار قبل انسجام خوبی نداره و ضعیف تر برخورد کرده.و به نثر پیش رفته.به شما دوست مهربونم پیشنهاد می کنم.شاملو و فروغ و سید علی صالحی رو با دقت بخونید و اون ها رو بررسی کنید.پیروز باشید.
چیز مهمی نگفته بودم تکه ای بود که همیشه وقتی می بینم از جدایی ناخواسته صجبت میشود آن را می نویسم
یادت نیست تو خودت گفتی برو
...
پس گله ای هم نباید باشد
تکه ای دیگر هم هست که می گوید
باران می بارید
ظرفهای مان همه پنهان
....
درادامه در وقت خشکسالیدر بادیه دعا می کنیم برای قطره ای باران می خواهم بگویم وقتی داریم قدرش را نمی دانیمو بعد ///
الان هم دلتنگم هم داغون... این روزا ...خیلی سخته تحملش