ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
خیلی ها مثل من
دست از شعر گفتن کشیده اند
گویا به بن بست بدی خورده اند
به دود سیگار رسیده اند
خیلی ها مثل من
به این و آن نگاه می کنند و بس
چیزی نمی سرایند و
می گویند
همین است که هست
آخرش چه ؟
بهانه که نباشد
شب همان شب بی ستاره
و
به خواب رفتن تنها راه چاره .
حالا اگر خواستی بی تاب شوی
دنبال راهی گشتی تا که بی خواب شوی
دفتر دیروز و دیروز تر ها را مرور کن
لحظه های رخوت و سستی ات را پر از شور و سرور کن
باور کن آن روز های دیوانگیت را
بی پناه و راه ماندن و بیچارگیت را
باز هم آخر یک نفس تازه کردن
می مانی
که بدزدد خواب تو را
یا که آن شعر های ناب تو را
* سیمین *
سلام سیمین
تو را چه شده دیر به دیرآپ میکنی کمتر سر میزنزی برای شعر جدیدت فردا میام دوباره نظر میزارم
اومدنت رفتن شب، لحظه میلاد منه
بیا که از حضور تو ،چشم ترانه روشنه
با تو چه نابه این صدا ،سراغ لحظه هام بیا
تشنه ی گر گرفتنم، از یه سلام بی ریا
چه عاشقانه می رسی، به داد این خسته ترین
شروع طوفان منو ، تو برکه غزل ببین
اومدنت هجرت خواب، از پس پلکای منه
باز تو هوای غاشقی ، وقت نفس کشیدنه
سلام
شاعر هیچ وقت تسلیم نمی شود او زاده ی درد است و با ناملایمات روزگار خویش میجنگد قلم بدست میگیرد و میجنگد . شعر زیبایی سروده ای موفق باشی و سربلند
هر گون سخن گویی زیباست
همچنان منتظر سروده های نابت هستم
سلام بانو-شعرتون واقعا عالیه-شما هم مثل من از نوشتن دست نکشید-خوشحال میشم در ارتباط باشیم وخوشحال اولین خواننده شعر پرمحتوایتان هستم-بهرام امیری
سلام - بسیار زیبا بود سرشاز بود از بی قراری و التهاب
اشعار زیبایتان در وبلاگ ر همیشه دنبل می کنم
خوشحالم که باز نوشتید
شعرتان الحق استادانه است احساستان را میستایم وقلمتان را میبوسم- دست مریزاد
سلام سیمین عزیز:
بهترین بهانه برای سرودن ، بودن است و امید.
مانند همیشه زیبا سروده بودی.
شاد باشی و پر امید.
سلام
نمی دانم از حرکت ایستاده ام
یا روی حرکت ایستاده ام
شاعر و شاعره گرامی سایت شعر ناب شما را صمیمانه دعوت به همکاری می نماید.
موفق در خوبی و احسان و افراغ اندیشه باشید.http://www.sherenab.com
سلام خانم سیمین عزیز
فراموش اگر شوم اما فراموش نخواهم کرد/مهرگان
مهرگان با قسمت سوم داستان " جن ها هم می ترسند" به روز شد منتظر حضور گوهر بارتان هستم[گل]
ممنوع شدن کارهام در سایت شعر نو!!!!سایت شعر نو کار های مرا محدود کرده و با اینکه نمی خواستم جناب چگنی بروند ایشان نیز رفتند
چه بد است جایی که نمی شود حتی انتقاد کرد!!!
حالا هرچه تند باشد.
همیشه سبز باشی و شاعر
دوست داشتی باعث افتخاره لینکم کنی
www.ghasedakekhiyal.mihanblog.com
سلام عزیز.
باد از هر کجا که می آمد
سهمی از انقلاب طوفان داشت
زندگی رفت زندگی بکند
زندگی توی باد جریان داشت
بعد از مدتها بروزم و منتظر حضور سبزت.[گل]
سلام
بروزم با شعر این روزهای من و شما دعوتید
سلام عزیزم. نبینم دست از شعر گفتن کشیده باشی .قلمت فعال حست گرم و جونت سلامت.
در قلب خود بنویس که هر روز بهترین روز سال است
با سلام
شعر قشنگی از شما خوندم .کم پیدایی ،خدمت نمی رسیم
سلام
1...
2...
3...
به روزم و چشم براه چشمهایتان
درود بر سیمین عزیز
شما را چه شده شعری که خواندم بوی شعر گریزی میدهد. لطفا از این سخن ها نگویید.
منتظر شعر های زیبای شما هستم.
اینقدر نا امید نباشید.
در وبلگم منتظر نظراتتان هستم خیلی وقته دیگه به اونجا سری نمیزنید و نظری بر روی نوشته هایم نمی گذارید. چشم به راهم.
سپاس
سلام سیمین جان
خوشحالم که دوباره شعری از تو می خوانم.شعری با مضمونی دلنشین آفرین دوست عزیزم
و تا همیشه دوستت دارم
ممنونم دوست خوبم از اینکه حضور یافتی.
برایمان بنویس .. یک بهانه برای نوشتن و بیان احساس کافیست.
مانا باشی.
درود بر سیمین عزیز
از نظرات زیبایت در وبلاگم سپاسگذارم
با پاییز به روزم و منتظر نظرات سازنده شما
[گل]
سلام سیمین جان
به روزم
و منتظرت هستم.
لذت بردم
سلام سیمین عزیز
همین که هست
حکایت من است این سرودهات...
روان و ملموس / بعضی مواقع زبان سرودهات به نثر نزدیک شده ولی کماکان دوست داشتنیاست.
کامت شاد و روزگارانت نیک
درود
شعری دارم از لحظه ای که شاعر فکر می کند آخرین اثرش است اما بعد متوجه می شود باز هم هست و ناخواسته بسراغش می آید
سلام سیمین خانم
خوبین ؟ مثل همیشه زیبا و با احساس نوشته بودی.
سلام
تبریک می گم شعر زیبایی ست...
سلام دوست عزیز مثل همیشه حرف دل بود و بسیار زیبا
ممنون که به یاد من بودید
خیلی وقتِ که سر نمیزنم از gmail متوجه شدم
امیدوارم همیشه سلامت و موفق باشید
365
به میهمانی گلها رفتن قطار
..........
...........
بوسیدن پسر ،مادررا به زیر چوبه دار
............
............
هر چه به ذهنم می آورم فشار
هیچ نمی اید بر زبانم
به دستم که جای خود دارد
باورم می شود بیشتر
که من شاعر نبودم و نیستم
نمی گفتم شعر ،هیچ
هر چه بود همان بود
که خود می آمد به دستم
به ذهنم که جای خود دارد
به خودم می گویم باز :
تمام شد
تا هجومی دیگر
خیلی زیبا نوشتی به ما هم سر بزن
سلام دوست عزیز مثل همیشه خواندم و لذت بردم
نگاهم بدون شعلهء احساس
بی تکاپو ، بی تحرک
چیزی شکار نمی کند
تا چند سطری بنویسم
و شکمِ کاغذ های سفید را پر کنم
و خواب ِخطهای موازی دفترم را آشفته سازم
دریایی که می خواهد بگرید
وآفتابی که می خواهد ببوسد
نه اشکِ دریا را می توان دید
و نه شوق بوسیدن در نگاه آفتاب را
باسلام به روزم دوست من منتظر قدمهای روشنتان هستم :
حس کرده ای دچار نگاهت شدم ولی ...
چرخی نمی زنی به هوای دلی اسیر
از بس خزان گرفته نفسهای شهر را ...
اردیبهشت ماه مرا کرده پیر ِ پیر
برگرد تازه کن نفس پیر خسته را
گاهی قدم بزن به هوایم در این مسیر
م- شوریده سید مهدی نژادهاشمی 12/9/1389