زمانی میشود که جز سرودن و بازی با قلم و کاغذ راه دیگری نیست . من هم مینویسم تنها برای دل خود و تمام
درباره من
"به نام خدا"
زمانی شروع به نوشتن کردم که احساس کردم قلمم را خوب به رقص در می آورم با سازی که از حرف های دلم کوک میکنم
زمزمه هایی میکردم و روی کاغذ سفید با یک قلم نظاره گر رقص موزونشان میشدم
گاه گاه زمزمه هایی هست که هر آدمی اگر دستی به قلم برده باشد دوست دارد برای خودش و یا آن دلیلی که باعث نوشته شدن این واژه ها شد بنویسید
من هم ساده آغاز کردم و ساده اخت گرفتم و ساده ادامه دادم
گاهی شنیدن صدای پرنده ای یا دیدن پیر مرد بیچاره ای یا که حتی دیدن یک عاشق آواره ای
مرا وادار به نوشتن می کرد
ساده بگویم نوشتن را دوست دارم
اگر حتی ساده تر هم بخواهم بگویم
بی کلک و ریا قلم فرسایی میکنم فقط و فقط برای دل خودم
ادامه...
دلم برای نوشته هایت تنگ شده...برای همان بهانه های شاعری...بهانه را از بوی قاصدک بخواه...امروز به سوی تو پرواز می کند...با یک سبد پر ز بهانه...دلم انتظار می کشد.
سلام هرچند مدتی است ننوشته اید ولی اشعار قبلی شما را مطالعه کردم زیبا شعر می گوئید و دلنشین اگر تمایل داشته باشید در سایت غزلسرا در خدمت شما هستیم اشعارتان را منتشر کنید تا دیگر شاعران نظر دهند و شما هم از نظرات خود دیگران را بهره مند کنید
حسرت دلهای ما بود و نبود رنگ دنیا و زمین رنگ کبود سینه هامان مملو از رویای غیر حسرتی بر دل ز سیمین های غیر من نه آن بودم که بودم روز و شب من نه اینم روز و شب در سوز و تب حال من فرهاد و شیرین هست؟ نیست حال من مجنون لیلا هست؟ نیست با خدا دارم سر سودای جنگ میرنم هر آن به موی غصه چنگ با خودم در اضطرار و خسته ام حرفهای با تو را سر بسته ام روزی از ایام باقی سر رسد دست در دستان گرمت می رسد بوسه های آتشین آتش زند بوسه ای بر طول هر آهش زند آه امروزم کند آئینه داغ آه بر این آه جانسوز سیاق ( سیاق = نوشته ها) الغرض این قصه از شرم من است ناله های من برای یک تن است ما دو از جنس همیم ای یا سمن هر دو از جنس بلوریم یار من گر چه این شعرم تهی از بار بود هدیه بر گل بود اما خوار بود
سلام صبحت بخیر دیروز وقتی مطلبت را خوندم فی البداهه برات سرودم همونطور که آخرش هم نوشتم آبکی بود ولی یه شعر دلی بود دلم برات تنگ شده خیلی زیاد البته خیلی وقته دلتنگم .... دوست دارم همیشه
با درود دوست نازنین و شاعرم هرچند سالهای نو سالهاست رو به کهنگی بیشتر گذاشته اند ولی نو شدن تقویم شمسی را شاد باش عرض میکنم و امیدوارم سالی در شادی و سلامتی سپری شود . ببخشید دیر خدمت رسیدم دل نوشته ای در سوگ مادرم دارم که با رفتنش بهار ما را خزان کرد به نام تو که نیستی خوشحال میشم قسمت نظرات را با نقدتان قلمی فرمایید شاد باشید به مهر
دلم برای نوشته هایت تنگ شده...برای همان بهانه های شاعری...بهانه را از بوی قاصدک بخواه...امروز به سوی تو پرواز می کند...با یک سبد پر ز بهانه...دلم انتظار می کشد.
زمانی میشود که
جز سرودن
و بازی با قلم و کاغذ
راه دیگری نیست …
این شعرها، فروشی‌ست!
به قیمت ِ من.
بیا بخر!
شاید بهانه ای شد
و به چشم ِ خریدار نگاهم کردی
سلام خانم پاشا این شعر مال شماست؟؟
کاملش همینه؟؟
سلام
خیلی خوشم اومد از مطالبتون
...
راستی این آهنگو کی خونده؟
سلام بر شاعر شب های تنهایی من
شاعری دیوانه که خوب دیوانه میکند و خوب می گریزد .
کاش یک بار دیگر دیوانگی را تجربه میکردم .
می خواهمت .......
سلام......
شعراتون حرف نداره.....
درود بانو
با قطعه حواس آفتاب به روز هستم و افتخاریست حضور و نقد و نظر ارزشمند شما برای بنده
شاد باشید به مهر
سلام
هرچند مدتی است ننوشته اید ولی اشعار قبلی شما را مطالعه کردم زیبا شعر می گوئید و دلنشین
اگر تمایل داشته باشید در سایت غزلسرا در خدمت شما هستیم اشعارتان را منتشر کنید تا دیگر شاعران نظر دهند و شما هم از نظرات خود دیگران را بهره مند کنید
سلام و سپاس.
زیبا بود
سلام و سپاس.
حسرت دلهای ما بود و نبود
رنگ دنیا و زمین رنگ کبود
سینه هامان مملو از رویای غیر
حسرتی بر دل ز سیمین های غیر
من نه آن بودم که بودم روز و شب
من نه اینم روز و شب در سوز و تب
حال من فرهاد و شیرین هست؟ نیست
حال من مجنون لیلا هست؟ نیست
با خدا دارم سر سودای جنگ
میرنم هر آن به موی غصه چنگ
با خودم در اضطرار و خسته ام
حرفهای با تو را سر بسته ام
روزی از ایام باقی سر رسد
دست در دستان گرمت می رسد
بوسه های آتشین آتش زند
بوسه ای بر طول هر آهش زند
آه امروزم کند آئینه داغ
آه بر این آه جانسوز سیاق ( سیاق = نوشته ها)
الغرض این قصه از شرم من است
ناله های من برای یک تن است
ما دو از جنس همیم ای یا سمن
هر دو از جنس بلوریم یار من
گر چه این شعرم تهی از بار بود
هدیه بر گل بود اما خوار بود
سلام صبحت بخیر
دیروز وقتی مطلبت را خوندم فی البداهه برات سرودم همونطور که آخرش هم نوشتم آبکی بود ولی یه شعر دلی بود
دلم برات تنگ شده خیلی زیاد البته خیلی وقته دلتنگم ....
دوست دارم همیشه
بنویس... لطفا ... از برای خوانشت آمده ام...
سلام بر شما خوب گرامی.
پنجره را وا می کنی
و به نقطه ای خیره می شوی
سلام
سلام
چرا اینقدر کم مطلبی
دوست عزیز دمت گرم بسی زیباست به سروده های من هم سری بزنید
سلام...میشه سری به وبلاگم بزنید و نظر بذارین؟مرسی[گل]
با درود دوست نازنین و شاعرم
هرچند سالهای نو سالهاست رو به کهنگی بیشتر گذاشته اند ولی نو شدن تقویم شمسی را شاد باش عرض میکنم و امیدوارم سالی در شادی و سلامتی سپری شود .
ببخشید دیر خدمت رسیدم دل نوشته ای در سوگ مادرم دارم که با رفتنش بهار ما را خزان کرد به نام تو که نیستی خوشحال میشم قسمت نظرات را با نقدتان قلمی فرمایید
شاد باشید به مهر
با سلام دوست نازنینم
با آخرین اتوبوس منتظر نقد و نظر ارزشمندتون هستم
شاد باشید به مهر
سلام . از شعرهاتون لذت بردم و دعوتید به شعر و جامعه شناسی ادبیات و ... تبادل لینک
....درود....[گل]
با درود خانم سیمین عزیز
با سه کار کوتاه منتظر طبع بلند و نظر ارزشمندتون هستم
شاد باشید به مهر
دل من هم برای شما ، شاعر
سلام دوست بزرگوار بد از مدتها خواندمت و خوشحالم که مینویسی و زیبا مینویسی چون همیشه
شاعر بمانید
موفق باشید
سلام سیمین عزیز
هنرمند با هنرش نفس میکشه پس قلم برقصان و به سماع درا .
با یکه کوتاه به نام ترنج منتظر نگاهو نظر ارزشمندت هس به مهرتم
شاد باشی
عاشقتممممممممممممممم