سروده ها و دلنوشته های ســـیمــــین

زمانی میشود که جز سرودن و بازی با قلم و کاغذ راه دیگری نیست . من هم مینویسم تنها برای دل خود و تمام

سروده ها و دلنوشته های ســـیمــــین

زمانی میشود که جز سرودن و بازی با قلم و کاغذ راه دیگری نیست . من هم مینویسم تنها برای دل خود و تمام

خاطرات شیرین بعد از من

پای تمام خاطرات نیامده ات

سنگ آبی زده ام

تا کسی شوری جشمش

خاطرات بعد از من را مکدر نکند

نکند دلت را غمگین

نکند دلت را ناشاد

جز خنده تو حتی بعد از رفتن من

هیچ آرزویی نیست

پای تمام آن هوسهای رنگینت

دست نوشته ای گذاشته ام

تا بعد از من فراموش نکنی

هجوم چشم هایی را که

واژه های تکراری دوستت دارم ها را خواهند خواند برایت

http://bahar-20.com/pic/albums/userpics/10001/normal_1229117444pix2pix_org-6.jpg

هنوز هم .......

من هنوز هم در پی همان خاطراتی هستم که روزگاری دلم وصفش را بسیار می شنید

هنوز هم در پی وصال خاطراتی نشسته ام که برای رسیدنشان بهم باید سال ها دیدبان اشک های ریخته میشدم

من هنوز همان دخترک چهارده ساله ای هستم که برای تپیدن قلبم بارها پشت پنجره به دنبال دلیلی بودم

من هنوز در وصف آن گمشده ای که هرگز نشناخته ام شعر ها می گویم

من هنوز در انزجار فاصله ها ریتم های واژگون را با یک ساز شکسته کوک میکنم

من هنوز........

وای که هنوز در انتظار لحظه ای نشسته ام که گاهی خوابم می برد در بالین آن انتظار

و هنوز در تلاطم همه خواستن هایم

برای بودن هایم

برای گفتن هایم

برای خواندن هایم

رزم ناهمگون واژه هایم را میشمارم

اهنگ غریبیست که هنوز در گوش جانم مینوازد

و من از آن دور نیستم هیچ

و من از آن بیصبرانه میخوانم

مینویسم و میگویم

من هنوز همان دخترک عاشقی هستم که

به گل ها و دشت ها و پرندگان

و گاهی به چشم های خدا خیره میشدم

گاه گاهی به راز و نیاز خدا

 با شاخه های خشکی که برای وداع با انسان می نالید و خشک میشد گوش میدادم

من هنوز همان پرستوی بی تاب خدا هستم که میخواهم رنگ بی همتای عاشق شدن را ببینم

و برای آن چند واژه ای ساز کنم

و به قلم و کاغذی هدیه کنم تا به دست بی احساس تمناهای تو برسد

من هنوز هم ............


*سیمین - فانی *

...

همیشه که نباید برای نوشتن

زیباترین بهانه ات را بهانه کنی

همیشه که نباید برای دست نوشته های پاره ات بهانه بی سامانی بیاوری

همیشه نیاز نیست برای عاشق شدن دنبال دلیل تازه ای باشی

میدانم

میدانم

خوب میشناسمت

تو همان آشفته ای هستی که برای یافتن خود هزاران بار رفته ای که شاید دیگر نیایی

ولی من میدانم بازهم میایی

بیا بیا به کنارم بشین و ببین من چه میخواهم برای تو


*سیمین - فانی *