سروده ها و دلنوشته های ســـیمــــین

زمانی میشود که جز سرودن و بازی با قلم و کاغذ راه دیگری نیست . من هم مینویسم تنها برای دل خود و تمام

سروده ها و دلنوشته های ســـیمــــین

زمانی میشود که جز سرودن و بازی با قلم و کاغذ راه دیگری نیست . من هم مینویسم تنها برای دل خود و تمام

من بیهوده دیوانه نیستم

زیر چتر پلکهایم نم نم بارانی بود
روی غبار نگاهم تلالوی آرامی
باران چشمم چه صورتم را آرام می نواخت و
دغدغه خاطراتم را بی محابا می رهاند از من
من بیهوده واژه های عشق را نیاموخته بودم
من آموختمش تا برای تو
ِتنها برای تو آوازش کنم
من این واژ ه ها را مو به مو از بر کردم
تا هر لحظه برای تو تکرار شوم .
من بیهوده دیوانه نیستم
بیهوده مست نشده ام .
من دیوانه شدم تا تو را دیوانه تر ببینم
من مست شدم تا جام شراب چشمت را تا انتها نوش کنم

زیر نم گرفتگی های تمام واژ ه های تکراری
من واژه هایت را با گلهای شمعدانی پیوند زده بودم
و عجب گل زیبایی تازه ای داد به رونق کوچه تاریک ندامت .
من بیهوده دستانم را حلقه نزده بودم به احساس عرق خیس دستهایت
من پیوندشان دادم تا که ریشه دوانیدن عشق را در آن پیدا کنم .
من بیهوده دیوانه نشده ام ِ
من دیوانه شدم که حتی نترسم از گره خوردن به تمام بودنت .
من بیهوده مست نشده ام ِ
من مست شدم تا در مستی چشمانم شاید شب سوها مست شوند و عاشق . 


*سیمین - فانی *

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد