سروده ها و دلنوشته های ســـیمــــین

زمانی میشود که جز سرودن و بازی با قلم و کاغذ راه دیگری نیست . من هم مینویسم تنها برای دل خود و تمام

سروده ها و دلنوشته های ســـیمــــین

زمانی میشود که جز سرودن و بازی با قلم و کاغذ راه دیگری نیست . من هم مینویسم تنها برای دل خود و تمام

قصه

قصه ای بود

ساده آغاز شد

یک سلام و یک سلام

حتی یک نگاه هم نداشت


ساده آغاز شد

راه رفتن و همقدم شدن با کلام 


با یک طلوع آواز ماندن زمزمه کردیم و

با یک غروب ماندن فردا را دعا


نمیدانم مردمان نامش را چه میگویند ؟

دلدادگی یا فرار دلخستگی ؟


ولی هر چه که بود

دل دادیم و فرار کردیم از دل خستگی


ساده بود گفتن شرم و حیا

نوشتن از حجب و ریا


واژه ها چون رود جاری

خواستن ها سیل آسا جاری تر


غمی اگر بود از فراق بود

از جدایی

از ندیدن ها و نبودن ها

ولی همه تن بودن ها


ساده آغاز شد

بی واژه با هجم سکوت آواز شدن

بی کلام در سکوت معشوق شدن


*سیمین - فانی *



http://dls.demesnes.net/images/Alone.png


نظرات 3 + ارسال نظر
یاسی جمعه 26 تیر 1388 ساعت 05:02 ب.ظ http://www.honare-bazi.blogfa.com

رفتم ، که گم شوم چو یکی قطره اشک گرم
در لابلای دامن شبرنگ زندگی
رفتم ، که در سیاهی یک گور بی نشان
فارغ شوم زکشمکش و جنگ زندگی

Raftam , ke gom shavam cho yeki ghatre ashke garm

Dar labelaye damane shab range zendegi

Raftam , ke dar siyahi yek goore bineshan

Faregh shavam zekeshmakesho jange zendegi

فروغ

ارادتمند شنبه 27 تیر 1388 ساعت 11:55 ق.ظ

بسیار زیباست..

سعید مه تیان شنبه 27 تیر 1388 ساعت 01:41 ب.ظ

سلام و صد سلام و درود
اینم مثل بقیه زیباست
سیمین خانوم چرا یه کتاب شعر به چاپ نمی رسونید ؟
بدون اغراق شعرهای شما کمی از بقیه نداره !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد