ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
دنیای کاغذیم را سپردم دست قلم هایی که رقص روی سفیدی کاغذ را آموخته بودند
دنیای خاکیم رو سپردم دست پاهایی که دویدن را روی آن را خوب بلد بودند
دنیای سنگیم را سپردم دست تیشه دارانی که ساختن را فراموش نمی کردند
دنیای بیهودگی ام را سپردم دست خیال های باطلی که شب را به روز خوب میدانستند چطور باید رساند
دنیای ندامت هایم را سپردم دست مفتشانی که آموخته بودند چگونه وجدانم را بیدار نگه دارند
دنیای گناهکاریم را سپردم دست خدایی که بخشیدن را خوب میدانست
دنیای جنجال و ولوایم را سپردم دست آوازهای دوره گردان که بهانه ولوا را خوب میخوانند
و دنیای دلدادگیم را سپردم دست تو که .......
که ؟؟؟؟
که میدانی باید چه کرد با آن ؟
که میدانی بی وفا باشی میمرد دنیای بیچاره من ؟
که میدانی رها شوی میمیرانی بودنش را ؟
دنیای کوچکی بود ولی پر از خواستن
پر از خواهش
پر از بودن
پر از انتظار و بیقراری
*سیمین - فانی *
خیلی زیبا و آرام بخش اند..