سروده ها و دلنوشته های ســـیمــــین

زمانی میشود که جز سرودن و بازی با قلم و کاغذ راه دیگری نیست . من هم مینویسم تنها برای دل خود و تمام

سروده ها و دلنوشته های ســـیمــــین

زمانی میشود که جز سرودن و بازی با قلم و کاغذ راه دیگری نیست . من هم مینویسم تنها برای دل خود و تمام

روز تولدم

برای بیست و هشتمین سال

چشم هایم با آفتاب هم آغوشی کرد 

           

پلک هایم روی انتهای ارزو هایم لغزید

و دست هایم بار ها

                  صدای زنده بودن

را احساس کرد

        

برای بیست و هشتمین سال

             لمس عشق را در خود تکرار کردم

و برای .......


مهم نیست برای چندمین بار


امروز هستم

متولد شده ام

نه برای اینکه متولد شده باشم

برای اینکه باید متولد میشدم و امروز هم

باید که می بودم و می ماندم و میگفتم و .............

 

           برای چندمین بار هست که

 واژه زندگی را در گوش های من تلاوت میکنند


 بسم الله الرحمن الرحیم

      زنده ای

زنده بمان

زندگی کن

خدای درونت را به خاطر بسپار

و باز هم آهنگ لبخند مادرم


           پیر شده است

دست هایش توان باز کردن گره های موهای پیچکیم را ندارد

اما

        باز میخندد

کاچی را به خاطرش می آورم

شیرینی لبخند بابا را

                بیست و هشت سال گذشت


http://4.bp.blogspot.com/_3f95iVVUx6I/R4XRYSqPS8I/AAAAAAAAE34/Nh80hDarOGc/s400/5.jpg

 

            

نظرات 1 + ارسال نظر
ارادتمند جمعه 9 مرداد 1388 ساعت 05:13 ب.ظ

تولدتون مبارک و همیشه شاد باشید..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد