سروده ها و دلنوشته های ســـیمــــین

زمانی میشود که جز سرودن و بازی با قلم و کاغذ راه دیگری نیست . من هم مینویسم تنها برای دل خود و تمام

سروده ها و دلنوشته های ســـیمــــین

زمانی میشود که جز سرودن و بازی با قلم و کاغذ راه دیگری نیست . من هم مینویسم تنها برای دل خود و تمام

افسوس

از تو گفتن رسم این وامانده لب بود

از تو خواندن کار هر روز و شب بود 

با تو ماندن رسم این دل پر تب بود


ولی افسوس

دل و دست راهی شدنت نیست

بیهوده تقلا می کنم من


با خاطراتت شب را به سحر رساندن

کار هر ساعت و لحظه ها شد 

آسایش و آرامش از بر و روی من جدا شد


ولی افسوس

که به هنگام فرو ریختن این اشک چشمم

چشم تو در خواب و هوا بود


* سیمین *

نظرات 3 + ارسال نظر
ر.امید پنج‌شنبه 5 آذر 1388 ساعت 09:12 ق.ظ

این هم بااحساس بود و البته زیبا

زن مستقل سه‌شنبه 10 آذر 1388 ساعت 10:02 ق.ظ http://independentwoman.blogsky.com/

شعرهایت را به توالی نوشتنت اینجا می گذاری؟

داری پوست می اندازی دوست جون شرط می بندم شعرهای چند ماه بعدت بی نظیر خواند بود از نگارشت معلومه
موفق باشی دوست با احساس و شاعر من

بهمن خاموش سه‌شنبه 1 دی 1388 ساعت 11:24 ق.ظ

مگه میشه واژه هات تموم شه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد